سعید و نازنین ::
سه شنبه 85/6/7 ساعت 8:45 صبح
یه روزی در دفتر خاطراتم نوشتم :
ما مثله یه تیکه کاغذ هستیم و مسیر زندگی مثله جریان باد . گاهی باد ما رو میبره و به یه درخت می چسبونه ؛ اونموقع ما فکر می کنیم اون درخت همه چیزمونه ، غافل از اینکه جریان باد که عوض بشه ما رو از درخت میکنه و میبره .
یه روز دیگه هم در دفتر خاطراتم نوشتم :
گاهی در مسیر زندگی ما مثله یه درخت هستیم که باد یه تیکه کاغذ رو میاره و به ما می چسبونه ؛ اونموقع فکر میکنیم همه چیزش ما هستیم غافل از اینکه جریان باد که عوض بشه اون هم مارو ول میکنه و میره .
نوشته های دیگران()