سعید و نازنین ::
پنج شنبه 85/6/9 ساعت 6:28 عصر
<<و خداوند عشق است>> .
ما به این دنیا امده ایم که عشق بورزیم . فقط و فقط عشق بورزیم . چون خداوند عشق است . چون او برای نخستین بار به ما عشق ورزید . پس ما نیز زنده ایم تا عشق بورزیم . بدون هیچ حدی ، بدون هیچ محدودیتی . بگذاریم نیروی درون ما ازاد شود ، بگذاریم تمام عالم از عشق ما سرشار شوند . عشق را در قلبمان جستجو کنیم و انرا به تمام جهانیان هدیه دهیم .
اگرتمام ثروتهای عالم را داشته باشیم و عشق نداشته باشیم ، هیچ نداریم .
اگر در کسب شهرت ، نام آورترین مردم باشیم و عشق نداشته باشیم ، هیچکس نیستیم .
بارها پیش آمده برای جمعی سخن میگویید که در ظاهر تمام آنان به سخنان شما گوش میدهند اما سخن شما در عمق وجود انان اثر نمیکند و آنطور که باید قلبهای آن جماعت به تسخیر شما در نمی آید . براستی چرا ؟ سخنان شما فاقد چه عنصری است ؟
عشق . بلی این پاسخ ماست . اگر با تمام وجود به کستنی که برای آنان سحن میگویید عشق بورزید ، تک تک کلمات شما در قلب انان نفوذ میکند حتی اگر قلبهایی از سنگ داشته باشند .
ما کارهای خیر زیادی در طول عمرمان انجام میدهیم ، به فقرا کمک میکنیم ، دست افتاده ای را میگیریم و ... اما پیش امده که روح ما از کار ما ارضا نشده و به مانند این است که هیچ کاری نکرده ایم چون عشق در قلب ما جایی نداشته است . دوستان من ، حتی اگر صدقه میدهیم با عشق صدقه بدهیم .
اگر در کسب علم و دانش جهان را به تسخیر در آوریم و عشق نداشته باشیم براستی که هیچ کس نیستیم و هیچ چیزی نداریم . علمی فاقد ارزش . براستی در تمام زندگی ما سه چیز میماند :
ایمان ، امید و عشق
اما عشق برترین انهاست .
پولس پیامبر میگوید : اگر ایمانم چنان کامل باشد که کوهها را جابجا کنم و عشق نداشته باشم ، هیچم .
عشق هم چیزی است متشکل از چیزهای دیگر ، به مانند نور که چون به منشور میرسد تجزیه میشود ، ما هم عشق را در منشور شعرمان تجزیه کنیم .
عشق متشکل است از :
بردباری
مهربانی
سخاوت
فروتنی
ظرافت
تسلیم
تسامح
معصومیت
صداقت
نوشته های دیگران()