سعید و نازنین ::
چهارشنبه 85/4/14 ساعت 9:3 صبح
نقطه . خوب حالا رسیدیم سر خط . اول از همه بگم این وبلاگو واسه خاطر خودم نمینویسم واسه کسی مینویسم که بهم گفت توحتی اگه وبلاگم بنویسی من نمیخونم . آره واسه اون مینویسم و تا وقتی هم که اون نخونده اصلا برام مهم نیست که کسی نوشته هامو بخونه یا نخونه . اره همه اینا واسه اونه واسه همون کسیکه خوب و قشنگ و نازنینه . همون که عشق و فداکاری و گذشت رو با هم داره . دعا کنید بالاخره بیاد اینجا و چراغ این وبلاگو روشن کنه .
خوب حالا چی بگم . آهان . همیشه میگن همه چیز با یاد خدا شروع میشه ما که هیچوقت اینکارو نکردیم این یه بار استثنا اینکارو بکنم . پس به نام صاحب تک تک نفسهایم .
الهی زهی خداوند پاک که بنده گناه کند و تو را شرم و کرم بود .
الهی تو دوست میداری که من تو را دوست بدارم با آنکه بی نیازی از من . پس من چگونه دوست ندارم که تو مرا دوست بداری با این همه احتیاج که به تو دارم .
الهی من غریبم و ذکر تو غریب . من با ذکر تو الفت گرفته ام زیرا که غریب با غریب الفت گیرد .
الهی شیرین ترین عطاها در دل من رجای تو خداوند است و خوشترین سخنها بر زبان این گنهکار ثنای توست و دوست ترین وقتها بر این بنده گنهکار و مسکین لقای توست .
الهی مرا عمل بهشت نیست و طاقت دوزخ ندارم اینک کار به فضل تو افتاد .
الهی اگر فردا گویند چه آوردی گویم خداوندا از زندان ، موی بالیده و جامه شوخگن و عالمی اندوه و خجلت توان آورد . مرا بشوی و خلعت بفرست و مپرس .
آمین . یا رب العالمین
نوشته های دیگران()