سعید و نازنین ::
یکشنبه 86/2/30 ساعت 11:46 صبح
نازی ناز کن که نازت یه سرو نازه
نازی ناز کن که دلم پر از نیازه
شب آتیش بازیه چشمای تو یادم نمیره
هر غم پنهون تو یه دنیا رازه
نازی جون باغت آبادشه ، خورشیدت گرم
کبکای مست غرورت سینه اشون نرم
نقش تو نقش یه پیچک توی چشم انداز ایوون
من نسیم پاییزم دلم پر از شرم ، دلم پر از شرم ، دلم پر از شرم
منو با تنهاییام تنها بذار دلم گرفته
روزای آفتابی رو، به روم نیار دلم گرفته
نقش من نقش یه گلدون شکسته است
بی گل و آب برا موندن توی ایوون بهار دلم گرفته
*******************************
حالا دیگه تو رو داشتن خیاله
دل اسیر آرزوهای محاله
غبار پشت شیشه میگه رفتی
ولی هنوز دلم باور نداره
حالا راه تو دوره
دل من چه صبوره
کاشکی بودی و میدیدی
زندگیم چه سوت و کوره
آسمون از غم دوریت ، حالا روز و شب میباره
دیگه تو ذهن خیابون منو تنها جا میذاره
خاطره مثل یه پیچک میپیچه رو تن خسته ام
دیگه حرفی که ندارم ، دل به خلوت تو بستم
نوشته های دیگران()