سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آن که با حق بستیزد خون خود بریزد . [نهج البلاغه]
حرفای نگفته
 || مدیریت  ||  شناسنامه  || پست الکترونیــک  ||  RSS  ||
پایان روزای تنهایی

سعید و نازنین :: شنبه 85/4/31 ساعت 6:47 عصر

یار خوب و نازنینم نفسای آخرینم
کاشکی پیش مرگ تو باشم غم چشماتو نبینم
غم چشماتو نبینم تو گل سرخ عزیزی
یار خوب و نازنینم نفسای آخرینم
کاشکی پیش مرگ تو باشم غم چشماتو نبینم
ای تن تو مرمر پاک ، چهره از چشم تو نمناک
ای هوای تو به عطر بوی بارون خرده یه خاک
اگه فریادی شکسته باغ اما بسته
شبنم سرد نبودن روی صورتم نشسته
تو دیگه این دم آخر بیا هم صدای من باش
من که بیمار تو هستم تو بیا دوای من باش
بی تو اینجا تک و تنها تو بیا

من شبم تشنه فردا تو بیا

 


خوب خدا رو شکر خدا رو شکر که این 2 هفته هم تموم شد و امشب ان شاالله نازنین خانوم ما هم به سلامتی برمیگرده  . خدایا خودت نازنین رو در همه حال حفظ کن . حالا وقتشه که همه با هم از خدا بخوایم نازنین رو به سلامت به مقصد برسونه . پس :

یا رب سببی ساز که یارم به سلامت

بازآید و برهاندم از بند ملامت

خاک ره آن یار سفر کرده بیارید

تا چشم جهان بین کنمش اقامت

فریاد که از شش جهتم ره ببستند

آن خال و خط و زلف و عارض و قامت

امروز که در دستم توام مرحمتی کن

فردا که شوم خاک چه سود اشک ندامت


وای فکر نمیکنم امشب خوابم ببره از خوشحالی نمیدونم چی کار باید بکنم یا اصلا چی بگم . وای بالاخره نازنین برگشت . امشب آسمون و زمین تو جشن شادی من شریکن همه دنیا رو در شادی و خنده امشب مهمون من . میخوام در جشن برگشتن نازنین همه ، همه بخندن . همه خوش باشن . امشب ماه و خورشید با هم میان تو آسمون اخه هر دوتایی میخوان تو جشن ما شرکت کنن . امشب ستاره ها از همیشه پرنورترن آخه اونا هم سرک میکشن که نازنین خانوم رو ببینن . امشب اسممون دلم دیگه پرنوره آخه ماه دلم برگشته دیگه از خدا هیچی نمیخوام چون نازنین رو به من برگردونده .

گل در بر و می در کف و معشوق به کامست

سلطان جهانم به چنین روز غلامست

گو شمع میارید در این جمع که امشب

در مجلس ما ماه رخ دوست تمامست

در مذهب ما باده حلالست ولیکن

بی روی تو ای سرو گل اندام حرامست


نازنین سلام . خوش اومدی . زیارت قبول خانومی .

وای ی ی ی ی ی ی ی ی  ، نه نه ، نمیتونم جلوی اشکامو بگیرم . نمیدونی ، آخه نمیدونی که چقده سخت گذشت . این دو هفته واسه من یه عمر بود . هزار بار مردم و زنده شدم .راستشو بخوای الان که دارم به پشت سرم نگاه میکنم ، اون اولش فکر نمیکردم دوام بیارم و یه بار دیگه تو رو ببینم . خدا رو شکر که به سلامت برگشتی . فقط خدا میدونه من تو این دو هفته چی کشیدم  . ولی ولش کن اینا مهم نیست مهم اینه که حالا تو دیگه اینجایی و ما پیش همدیگه هستیم و حالا آسمون چطوری میشه :

آسمون دو نفره

بی مهر رخت مرا روز نور نماندست

وز عمر مرا جز شب و دیجور نماندست

هنگام وداع تو ز بس گریه که کردم

دور از رخ تو چشم مرا نور نماندست

میرفت خیال تو ز چشم من و میگفت

هیهات ازین گوشه که معمور نماندست

وصل تو اجل را ز سرم دور همی داشت

از دولت هجر تو کنون دور نماندست

 

 

روز  هجران و شب فرقت یار آخر شد

زدم این فال و گذشت اختر و کار آخر شد

آن همه ناز و تنعم که خزان میفرمود

عاقبت در قدم باد بهار اخر شد

 


پایان همه تنهایی ها


نوشته های دیگران()


About Us!
حرفای نگفته
سعید و نازنین
Link to Us!

حرفای نگفته

Hit
مجوع بازدیدها: 68637 بازدید

امروز: 25 بازدید

دیروز: 17 بازدید

Archive


روزای تنهایی( بدون نازنین)
حرفای مردادماه
حرف اضافه
آرشیو شهریورماه

LOGO LISTS


نیلوفر شیدمهر - به روز رسانی :  1:28 ع 86/3/30
عنوان آخرین نوشته : عقده


In yahoo

یــــاهـو

Submit mail